پسر:سلام عزیزم، چطوریی ؟
دختر : سلام گلم، خیلی بد ..
پسر : چرا؟ چی شده؟
دختر : باید جدا بشیم
پسر : چـــــــــرا ؟
دختر: یه خانواده ای من رو پسندیدن واسه پسرشون.
خانواده منم راضین ..
الانم باید ازت تشکر کنم بخاطر همه چیز و باید برم خونه
چون مادر پسره اومده میخواد من رو ببینه...
پسر : اشکات رو پاک کن...تا بهتر جلو چشم بیا?...
چون مادرم نمیخواد عروسش رو غمگین ببینه...