دانلود رمان طلوع خوشبختی اثر زهرا میان آبی
بخشی از این رمان :
نیمه های خرداد ماه بود با این که ساعت یازده وسی دقیقه ی صبح را نشان می داد اما گرمای آن وقت از روز کم کم داشت خیابان های شهر را خلوت می کرد وعابران پیاده را مجبور می ساخت با سرعت هرچه تمام تر کارهای خود را انجام دهند تا قبل از این که هوا گرمتر شود به خانه هایشان باز گردند اما برای روشنک این دختر پر شر وشور جنوبی هوا آنقدر گرم نبود که به خاطر آن مجبور شود کارهایش را به سرعت انجام دهد وبرای فرار از دست گرما به خانه باز گردد.
قبل از این که مدرسه را ترک کند به دستشویی مدرسه رفته بود یک ضد آفتاب حسابی به صورتش زد موهای قهوه ای رنگ خوش حالتش را مرتب کرده وخود را در آینه برانداز کرد صورتش از بی خوابی شب قبل حسابی بی روح وخسته به نظر می رسید با این حال احساس کرد با این همه خستگی وبی حالی هنوز هم زیبا ودلفریب است.نگاهی به دور برش انداخت کسی آنجا نبود رژ لب صورتی خوش رنگی را از جیب مانتویش بیرون آورد چند بار روی لبش کشید وبه سرعت آن را در کیفش انداخت به نظرش صورتش حالا کمی جان گرفته بود.
مشغول مرتب کردن سر وضعش بود که مهشید او را صدا کرد:
لینک دانلود رمان طلوع خوشبختی در پایین :
toloe-khoshbakhti