دانلود رمان عشق من خداحافظ اثر مریم دولت آبادی
بخشی از این رمان :
نیلرفرابی زیبا و پاک، آشنا و مأنوس با واژه ای به نام عشق،در حأل گذار از دوران کودکی بودند که چشم هایشان بر روی دنیا یی زیبا و پاک گشوده شد. سحر دخترک 9 ساله ، با موهای طلائی که همچون خرمنی بر روی هم انباشه شده بود و چشمانی به رنگ آبی که خداوند هستی برهاله ای سپید آن را نقش زده بود، بر روی هم یک فرشته آسمانی را در مُخیله پسرک تداعی می کرد. پدرش شاهرخ در یک نمایشگاه اتومبیل مشغول به کار بود و نیلوفر مادرش زنی مهربان و خانه دار. اما ...
امید دوران راهنمائی را پشت سد می گذاشت. بلند تقامت بود و باریک اندام و با موهائی مشکی. پدر و مادرش قریب به سالی بود که با یکدیگر متارکه کرده بودند و او در دنیا یی از ابها مات رها شده بود آرزو نیز در آن هنگام که مادر را از دست داده شیرخواره بود.
پسرک وجود سحر را اینگونه برای خویش معنا می کرد.
او مانند آرزو ست. مانند خواهر کی برای من. من او را دوست دارم هماگونه که مادر را دوست داشتم و آرزو را دوست دا.م.
امید چهره ای سرد و افرده داشت و تنهائی و بی کسی از آن آشکار بود
لینک دانلود رمان عشق من خداحافظ در پایین :
eshghe-man-khodahafez