دوتا رفیق بودن یکیشون فراری میشه دو ماه میره خونه رفیقش میمونه، بعد دو ماه میره سر محل یه دختر خوشگل رد میشه بهش تیکه میندازه، یکی بهش میگه بابا این خواهر کسیه که دوماه خونشون بودى. بعد میره پیش رفیقش میگه رفیق شرمنده من خواهرتو نشناختم بهش تیکه انداختم. رفیقش میگه سلامتى رفیقى که دو ماه خونمون بود ولى خواهرمو نشناخت…