هوا طوفانی بود و باران به شدت می بارید. باد از هر سو زوزه کشان قطره های درشت باران را پراکنده می ساخت. گاهی با شدت اجسام کنار خیابان را هم جا به جه می کرد. کمتر کسی می توانست در میان این طوفان که باران شدیدی به همراه داشت در خیابان دوام بیاورد. مردم ناچار به گوشه ای پناه می بردند. مردی جوان که حدود بیست سال داشت با قدی متوسط، از تاکسی پیاده شد و بدون معطلی چترش را باز کرد. خود را به پناهگاهی رساند و کمی ایستاد و به خیابان و نهر پر از آب باران نگاه کرد. نهر کشش این همه آب را نداشت. آب به طرف خیابان سرازیر می شد و در زیر لاستیک خودروها به اطراف پراکندهمی شد. باران سیل اسا بدون وقفه می بارید. او به ناچار با قدم هایی تند در میان باران و در حالی که با طوفان و باد در جدال بود چترش را محکم گرفته بود و به جلو می رفت. سعی داشت وارد کوچه شود تا خود را به خانه برساند. تمام لباس های او در زیر باران خیس شده بود.