دانلود رمان این روزهای بارانی اثر لیلا مراد بیرگانی
بخشی از این رمان :
وقتی بیتا سرش را بالا گرفت مثل همیشه با چشمان غمگین استاد رو به رو شد که به بیرون نگاه می کرد. بار دیگر بیهوده رد نگاهش را گرفت. هیچ چیز که قانعش کند دستگیرش نشد. نگاه استاد فقط به بیرون بود. حیاط دانشگاه مثل همه روزها تمیز بود و در باغچه ها چمن یکدست به چشم می خورد. عطش دانستن راز زندگی استاد سروش در وجود همه دانشجویانش بود، ولی برای بیتا این احساس جور دیگری بود و از یک کنجکاوی ساده فراتر رفته بود، احساسی عمیق تر و دلسوزانه تر.
بیتا احساس می کرد با همه وجود مایل است کاری کند که حتی یک مرتبه هم شده این استاد بداخلاق، خوش قیافه و مغرور لبخند بزند. ظاهر آراسته، قد بلند، چشمان نافذ و سبزرنگ و حتی تارهای خاسکتری لابه لای موهایش به گونه ای بود که بسیاری از دختران دوره لیسانس یارای مقاومت در برابر تحسین او را نداشتند. با وجود این، همه اطلاعاتی که دانشجویان راجع به او داشتند فقط این بود که نام کوچکش رامین است، سی و دو ساله است و یک دختر هشت ساله دارد.
لینک دانلود رمان این روزهای بارانی در پایین :
in-haye-barani