دانلود رمان گل یخ اثر دکتر علیرضا زندی
بخشی از این رمان :
همه چیز با آن زنگ بی هنگام تلفن آغز شد، یعد از ظهر تفتیده و طولانی یکی از روزهای مردادماه، باز هم مثل روزهای دیگر، بی حوصله و کسل روی تختخوابم افتاده بودم تا عصر شود و نسیمی بوزد، بلکه بتوانم به کار و مشغله های معمولم برسم، زنگ تلفن به صدا در آمد، میان خواب و بیداری گوشی را برداشتم و گفتم:
- بفرمایید!
پس از مکث کوتاه، صدای آرام و گرفته ی غریبه ای از آن طرف سیم به گوش رسید:
- می توانم چند دقیقه مزاحمتان شوم؟
فکر کردم باز هم گرفتار مزاحم های بی چشم و رو شده ام و خواستم گوشی را بگذارم که دوباره باهمان صدای محزون گفت:
ـ خواهش می کنم!
حسی مرموز و کنجکاوی ای خاص مرا از گذاشتن گوشی بازداشت. گویی دست ناپیدای تقدیر بازویم را کرخ کره بود تا بر خلاف همیشه که بی درنگ گوشی را بر جای می گذارم در میان خواب و بیداری چشم به سقف دوزم و منتظر مانم.
آن وقت بود که ادامه داد:
- ممنونم. یک وقت فکر نکنید از آن مزاحم های بی سر و پا هستم! باور کنید این اولین بار است که بی اختیار دستم بر شماره گیر تلفن چرخیده، می دانید از شدت کلافگی در این بعدازظهر گرم و بی پایان بود، فکر کردم شاید از غصه خوردن و آشفتگی بهتر باشد، این طور نیست؟
او منتظر ماند اما من همچنان ساکت بودم. دوباره گفت:
- به هر حال خیلی به ذوقم می خورد اگر همین بار اول و آخر هم کسی به حرف هایم گوش نمی داد، از این بابت متشکرم.
و ادامه داد:
لینک دانلود رمان گل یخ در پایین :
gole-yakh