دانلود رمان در جستجوی بهار اثر زهرا اسدی
بخشی از این رمان :
نزدیکیھای غروب بود مادر از صبح رنگ پریده و بی قرار بنظر میرسید چند بار بھنگام انجام کارھای منزل متوجه ی دگرگونی حالش شده بودم .او نھمین ماه بارداریش را میگذراند و شکمش به اندازه یک انبان بزرگ بر آمده شده بود دیگر حمل آن برایش مشکل بود.لاله نق نق کرد واز پشت سر به روی کمر او به حالت نشسته سرگرم شستن ظروف بود خم شده و گفت:دلم درد میکند .دانه ھای درشت عرق بر پیشانی مادر نگران حال خرابش بود با اینحال با صبوری نگاھی بمن که در گوشه حیاط نشسته بودم انداخت و بیحال گفت:بلند شو کمی نان به او بده ظھر چیز زیادی نخورده است.در حالیکه نان را بدست لاله میدادم پرسیدم:مادر حالت خوب نیست؟شست و شوی ظرفھا به اتمام رسیده بود آنھا را در سبدی کنار دیوار قرار داد و در ھمانحال مشتی اب به صورتش پاشید و در پاسخ گفت:چیز مھمی نیست تو برو با بچه ھا بازی کن .گفتم:امروز حوصله بازی ندارم میخواھی جایت را بیندازم تا کمی استراحت کنی؟دستش را به شیر اب گرفت و با تکیه بر آن بسختی از جایش برخاست میخواست چیزی بگوید اما درد شدیدی که درھمان لحظه به او عارض شد نفسش را بند آورد ھنگامی که توانست لب باز کند به آرامی گفت:بروخاله بلقیس و مادر اکبر را خبر کن بگو ھر چھ زودتر خودشان را بمن برسانند .
لینک دانلود رمان در جستجوی بهار در پایین :
dar-jostojoye-bahar