دانلود رمان صورت پنهان اثر اعظم فرخزاد
بخشی از این رمان :
حیاط بزرگ دبیرستان از صدا و هیاهوی دختران پر بود. دخترها برخی با شرم و برخی با شیطنت دستی به سر و صورتشان میکشیدند و حرفهای محبت آمیز میزدند
نسرین میان این دختران شاد و خندان صحبت میکرد و به خواسته هایشان، ملایم جواب میداد. کمی دورتر نسترن با قیافه آرام و زیبایش به دیوار تکیه داده و در اطرافش کسی دیده نمیشد. این قدر که دختران دانش آموز به این دبیر فیزیک چسبیده و علاقه شان را اظهار میکردند از آن یکی دبیر هنرشان که خواهر همین دبیر فیزیکشان بود غافل بودند و گاه با احتیاط سلامی داده و رد میشدند زیرا او با اینکه دبیری متین و آرام بود ولی همیشه قیافه گرفته ای داشت و با بچه ها نمیجوشید و در کلاس به جز صحبتهایی که راجع به درس بود صحبت دیگری نداشت. نسرین میخندید: «دخترا ساکت باشید به هر حال دست خودم که نیست کار منو به دبیرستان دیگه ای دادند، حالا نمیتونم که قبول نکنم انشاالله شما در کنار دبیر جدیدتون خوب درسها تونو میخونین و به یاری خدا موفق میشین.»
یکی از دختر ها با لبخندی پرسید: «خانم شریفی قول میدید باز برای دیدنمون به اینجا بیائین؟»
«البته، بچه ها من گهگاهی برای دیدن همکارام به این جا خواهم آمد.»
لینک دانلود رمان صورت پنهان در پایین :
sorate-penhan