دانلود رمان عشق و هوس اثر ثریا منصور بیگی
بخشی از این رمان :
سونیا با صدای ارام مادرش از خواب بیدار و بعد از خواندن نماز صبح و خوردن صبحانه به قصد رفتن به کلاس طراحی از خانه خارج شد صدای خش خش برگهایی که سونیا روی انها راه میرفت و نوای دلنشین باران و رعد و برق سکوت کوچه را در هم میشکت
کوچه ای عریض و طویل با ساختمانهای بزرگ فضای سبزی که روبروی منزلشان احداث میشد کوچه را دلنشین مینمود سونیا در کوچه به پیش میرفت که ناگهان صدای بوق اتومبیلی از پشت ارمشش را بر هم ریخت به عقب برگشت نگاهش در نگاه راننده ان اتومبیل که لبخند مرموزی بر لب داشت گره خورد پسری با اندام لاغر و قدی بلند با چشمانی ابی و موهایی بور واز اتومبیل پیاده شد سلام کرد و گفت:سلام سونیا بیا سوار شو میرسونمت
سونیا با تعجب پرسید:جنابعالی رو بجا نمی ارم
-اسم من فرشیده سوار شو برسونمت موسسه بعدا متوجه میشی که من از کجا شما رو میشناسم
-ممنون از لطفتون خودم میرم نگفتید از کجا منو میشناسید؟
-خواهش میکنم سوار شو خیلی حرفها دارم که بهت بگم
-ببینید اقا من نه شما رو میشناسم نه اینکه سوار اتومبیلتون میشم بهتره بیشتر از این خودتونو خسته نکنید خداحافظ
لینک دانلود رمان عشق و هوس در پایین :
eshgh-va-havas