دانلود رمان عروس خانم کدومشونن اثر علی نیکخواه
بخشی از این رمان :
هیچ جوری نمیشد این مراسم خواستگاری را بپیچونم
توی شرکت همه کارهایم به هم ریخته و همه چیز گره خورده بود. یک بسته به پیک داده بودیم که ببرد پلاک چهارم خیابان هشتم او هم اشتباهی برده بود پلاک هشتم خیابان چهارم. حالا هر چی در آن خانه را میزد که بسته را از آنها پس بگیرد طرف در را باز نمیکرد. دو تا از کارمندها هم با هم دعوا کرده بودند و من باید آشتی شان میدادم
به این چیزها فکر میکردم که یک دفعه تلفن همراهم زنگ زد. مامانم پشت خط بود...
- خواستم یادآوری کنم امروز وقت خواستگاری داری باید دو ساعت دیگه خونه باشی.
- مامان تو رو خدا امروز نه! من این جا در حد تیم ملی گرفتارم.
- مادرجان من به تیم ملی چی کار دارم! میخوام واست زن بگیرم. زشته قرار گذاشتیم. دختر مردم ناراحت میشه اگه قرار رو به هم بزنیم.
هیچ راه فراری نداشتم. هیچ جوری نمیشد این مراسم را بپیچانم. باید میرفتم. به همکارانم گفتم: مادرم توی خیابون تصادف کرده. من باید برم.
لینک دانلود رمان عروس خانم کدومشونن در پایین :
aros-khanom-kodomeshonan