• وبلاگ : يـک کـلام حـرف خـودمـوني
  • يادداشت : داستان زيباي ماجراي گوزيدن دختر دانشجو
  • نظرات : 16 خصوصي ، 77 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    من وقتي اولِ داستان رو خوندماول يه کوچولو خندم گرفتو بعد دلم براش سوخت، فرق نميکنه چه پسر باشه چه دختر .هر کسي هم جاي اون بود دوس داشت زمين دهن وا کنه و.... ولي وقتي تا آخرش خوندم متوجه شدم ک آدمايي هستن که هنوز مرام دارنو به کسي که ميون دوستايي که به ظاهر دوست بودن بياد و بهش کمک کنه، اي کاش اين چيزا واقعيت داشت ..کار اون دختر رو نميگم رفتار اون پسر رو ميگم...
    مرسي از اين داستاني که گذاشتي اي کاش دوستاني که اين داستان رو خوندن بعد از تموم شدن خنده شون يکبار بدون خنده بهش فک کنن که ميتونن مث اون پسر از خود گذشتگي کنن.فرق نميکنه ک پسر باشه يا دختر من به اين باور دارم که همه ما اگه بخوايم ميتونيم کارايي کنيم که ب خاطر ترس يا خجالت نميتونستيم انجامش بديم...
    بازم از داستان زيباو بي ادبانه ات ممنون.
    پاسخ

    ;)