آيينه در برابر باد ايستاده بود ...
شکسته و ترک خورده ... باخنده به باد گفت :
(( من عشق را ...... در خويش تکثير مي کنم ))
باد سيلي ديگري به صورت او نواخت
و آينه باز هم تکثير شد ...
مي نويسم تا بداني :
باران ابرها زود گذرند و باران چشم عاشق ماندگار تر !
رد پا فاني و رد عشق سوزنده تر از هر آتش !
اسم ها تکراري ولي يادشان همواره قشنگ !
دوستت دارم
و تمام نوشته هايم
بهانه ست براي گفتن " دوستت دارم "هاي دلم