سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک کلام حرف خودمونی

 

دانلود موسیقی خواب و آرامش
دانلود رمان میخواهم زندگی کنم
دانلود رمان عشق و هزار و یک شب
دانلود رمان در جستجوی بهار
دانلود رمان شبهای تهران
دانلود رمان لیلا
دانلود رمان زن قراردادی
دانلود رمان پری خانه پدر بزرگ
دانلود رمان وادی عشق و گناه
دانلود رمان زندگی دوباره
دانلود رمان اسیر تقدیر عشق
دانلود رمان ژالاب
دانلود رمان شایان
دانلود رمان چشمان وحشی
دانلود رمان بازی ایام
دانلود رمان عروس خانم کدومشونن
دانلود رمان رقص در خاطره
دانلود رمان غم های زندگی
دانلود رمان اشک مهتاب
دانلود رمان ماه عسل
دانلود رمان حس خفته
دانلود رمان لحضه عاشق شدن
دانلود رمان پریا
دانلود رمان تولد دوباره یک عشق
دانلود رمان عشق و هوس
دانلود رمان سالومه
دانلود رمان زمین عشق
دانلود رمان عشق تا ابد
دانلود رمان چشمان همیشه مست
دانلود رمان زن نیمه ی تنها
دانلود رمان شب شیشه ای
دانلود رمان کیش و مات
دانلود رمان رنج خورشید
دانلود رمان صورت پنهان
دانلود رمان سایه های عشق
دانلود رمان خاطره ها - غروب عاشقان
دانلود رمان آفتاب در پس سایه
دانلود رمان هم نوا با ترانه های دلتنگی
دانلود رمان نکند تنها بمانی
دانلود رمان ناقوس خاطره ها
دانلود رمان شبهای مهتابی
دانلود رمان رنگ گل نسترن
دانلود رمان عشق من خداحافظ
دانلود رمان دره های عشق
دانلود رمان صبح پشیمانی
دانلود رمان ویلای زعفرانیه
دانلود رمان سرنوشت
دانلود رمان گل یخ
دانلود رمان طلوع خوشبختی
دانلود رمان این روزهای بارانی
دانلود رمان قلب ستاره
دانلود رمان قلب شیرینم هدیه به تو


دانلود رمان ویلای زعفرانیه اثر احمد مرعشی




بخشی از این رمان :



محمود نرسیده به چهارراه یوسف اباد ،فورد قراضه اش را پارک کرد .به ماشین پای چلاقی که داشت یک لقمه بزرگ نان وپنیر رابا ولع گاز می زد سفارش کرد شیشه ها را تمیز کند و مواظب قالباق ها باشد بی انکه بداند چند ساعت اضافی اش را چگونه خواهد گزراند خیابان نادری راپیش گرفت وقدم زنان راه افتاد 
افتاب زیبای اوایل پاییز گرمایی دلپذیری داشت نزدیکی عصر بود و خیابان نادری یواش یواش داشت جان میگرفت مغازه داران بعد ازاستراحت ظهرمغازه ها راتازه بازکرده بودند جلوی سینمای ایفل یک صف بلند گیشه ی بلیت فروشی جلب توجه میکرد گلفروش دهنه ی خیابان قوام السطنه داشت به میناهای خوشرنگی اب میپاشید 
روزنامه فروش هامی دویدند وداد میزدند:کیهان!اطلاعات
چند قدم مانده به کافه ی نادری روزنامه ای خرید و واردکافه شد
دریک گوشه ی دنجی نشست کافه خلوت بود سرگارسون با زبانی امیخته به ترکی وارمنی باپیشخدمت هاسرکله میزد
محمود به گارسون سرطاس وخپله ای که چشم هایش پف کرده بود سفارش قهوه ی ترک داد سپس سرش راتوی روزنامه فروبرد قبل ازهرچیز صفحه ی اگهی راباز کرد مطالعه ی صفحه ی اگهی درچند روز اخیراعادتش شده بود
ازوقتی که شغلش رااز دست داده بود دنبال کار میگشت چون جوان شرافتمندی بود دلش نمی خواستت مثل خیلی ها ول بگردد لاله زار و استانبول را گزکند درست لحظه ای که یک بیلط بخت ازمایی فروش سمج دست ازسرش برنمی داشت ستون اگهی استخدام توجه اش راجلب کرد یک اگهی باسیقه و ذوق او جور امده بود
مضمونش چنین بود:







لینک دانلود رمان ویلای زعفرانیه در پایین :





vilaye-zaeferanye


ارسال شده در توسط amir

داستان عاشقانه آوا و پسر سرطانی
داستان جالب و خیلی زیبا عاشقانه و غمگین اثبات عشق
داستان جالب و بسیار زیبای عشق واقعی
داستان بسیار زیبای شاخه گل خشکیده
داستان سوتفاهم عاشقانه به نام اگر کمی زودتر
داستان کوتاه عشق رنگین کمان و مروارید
داستان فوق العاده زیبای ابراز عشق
علت دیوانگی
داستان غمگین و عاشقانه و بسیار زیبای \من اینو میدونستم
داستان بسیار زیبای انتخاب همسر شاهزاده : گل صداقت در دانه عقیم
داستان زیبای عشق و آرامش
داستان زیبای پالتو
* بهت گفتم دوست دارم * حتما بخونید
داستان زیبای ،زیباترین قلب
داستان بسیار زیبای عشق و دیوانگی
داستان زیبا و عاشقانه ی دلیل عشق
داستان زیبای دختر کوچولوی فدا کار
داستان کوتاه زیبای سیگار
داستان زیبای عشق واقعی
داستان عاشقانه وغمگین عشق مرده
داستان *عاشقان مرده* غم انگیز واقعی
داستان زیبای خراش های عشق مادر
داستان زیبا و پر احساسی *احساس مادرانه
داستان زیبای شب عید
داستان واقعی بغض دار
داستان زیبای عشق فراموش شده
داستان زیبای مادر بد بخت
رابطه دختر و پسر 1
رابطه دختر و پسر 2
رابطه دختر و پسر 3
رابطه دختر و پسر 4
رابطه دختر و پسر 5
داستان زیبای شرط عشق
داستان زیبای عشق بر خاک رفته
داستان زیبای تو اگه بری من میمیرم
داستان زیبای عشق حقیقی
داستان زیبای خیانت خاموش
داستان زیبای قلب
داستان زیبای دختر نادان
داستان زیبای ماجرای گوزیدن دختر دانشجو
داستان زیبای مرا بغل کن
داستان زیبای دخترک بینوا