دانلود رنگ گل نسترن اثر زهرا رضا زاده
بخشی از این رمان :
داشتم بند کفشم را می بستم و اماده رفتن به مدرسه می ششدم که مادرم صدایم زد و گفت:
-صبر کن مها.بیا بگیر این چتر را هم همراهت ببر هوا ابری ست و هر لحظه ممکن است باران بگیرد.
دستم را به طرفش تکان دادم و گفتم:
-وای نه,همین کیف مدرسه وبال گردنم است,کافی ست هنوز که باران نگرفته تازه اگر هم بگیرد وقتی قطراتش سرو صورتم را نوازش دهد کلی لذت می برم.
اخم کرد و گفت:
-خیلی خب برو.ارزو به دلم ماند که تو به حرفم گوش کنی.
گونه اش را بوسیدم و گفتم:
-من که همیشه گوش به فرمانم ,مامان جان.
از پله های زیر زمین که بالا امدم پای پله ها دختر دایی ام مینو در مقبلم سینه سپر کرد و گفت:
-زود باش چقدر معطل می کنی.الان زنگ می خورد.دیر شد.تا خواستم پاسخش را بدهم زنگ در به صدا امد جلوتر از مینو دویدم و در را باز کردم.از دیدن پسر جوانی که روبرویم ایستاده بود یکه خوردم و گفتم:
-بله بفرمایید.
سرخ شد و من من کنان پاسخ داد:
لینک دانلود رمان رنگ گل نسترن در پایین :
range-gole-nastaran